عشرت کردن. خوش گذراندن: چو سعدی عشق پنهان دار و لذت جوی و آسایش به تنها عیش میراند که منظوری نهان دارد. سعدی. مرا پنج روز دگر مانده گیر دو روز دگر عیش خوش رانده گیر. سعدی. گلیم بین که در آن بر چه عیش میراند سیه گلیمی من بین که دورم از بر او. سعدی
عشرت کردن. خوش گذراندن: چو سعدی عشق پنهان دار و لذت جوی و آسایش به تنها عیش میراند که منظوری نهان دارد. سعدی. مرا پنج روز دگر مانده گیر دو روز دگر عیش خوش رانده گیر. سعدی. گلیم بین که در آن بر چه عیش میراند سیه گلیمی من بین که دورم از بر او. سعدی
نام شعبه ای از بوسلیک، که یکی از پرده های موسیقی است. (از غیاث اللغات) ، شعبه پنجم از شعب بیست وچهارگانه موسیقی که قدما آن را جزو ’حسینی’ میدانستند، ولی حسینی امروزه از قطعات ’نوا’ است. (فرهنگ فارسی معین از مجمعالادوار). عشیرا. عشرا. و رجوع به عشیرا شود
نام شعبه ای از بوسلیک، که یکی از پرده های موسیقی است. (از غیاث اللغات) ، شعبه پنجم از شعب بیست وچهارگانه موسیقی که قدما آن را جزو ’حسینی’ میدانستند، ولی حسینی امروزه از قطعات ’نوا’ است. (فرهنگ فارسی معین از مجمعالادوار). عشیرا. عشرا. و رجوع به عشیرا شود
بر عرش روندگان. کنایه از انبیاء و اولیاء است. (انجمن آرا). کنایه از انبیاء و اولیاء و اهل اﷲ و اهل دل باشد. (برهان) (آنندراج). عرش وران: سدره نشینان سوی او پر زنند عرش روان نیز همین در زنند. نظامی. عرش روانی که ز تن رسته اند شهپر جبریل بدل بسته اند. نظامی
بر عرش روندگان. کنایه از انبیاء و اولیاء است. (انجمن آرا). کنایه از انبیاء و اولیاء و اهل اﷲ و اهل دل باشد. (برهان) (آنندراج). عرش وران: سدره نشینان سوی او پر زنند عرش روان نیز همین در زنند. نظامی. عرش روانی که ز تن رسته اند شهپر جبریل بدل بسته اند. نظامی
عیب داننده. آنکه عیب مردم شناسد. (فرهنگ فارسی معین) : ما همه عیبیم چون یابد وصال عیب دان در بارگاه غیب دان. عطار. عیب های سگ بسی او می شمرد عیب دان از غیب دان بوئی نبرد. مولوی. نعوذباللّه اگر خلق عیب دان بودی کسی به حال خود از دست کس نیاسودی. سعدی
عیب داننده. آنکه عیب مردم شناسد. (فرهنگ فارسی معین) : ما همه عیبیم چون یابد وصال عیب دان در بارگاه غیب دان. عطار. عیب های سگ بسی او می شمرد عیب دان از غیب دان بوئی نبرد. مولوی. نعوذباللَّه اگر خلق عیب دان بودی کسی به حال خود از دست کس نیاسودی. سعدی
حاکم. متصدی عمل دیوانی. عملدار: چون ژاله و صبا و شباهنگ همچنین معزول روز باش و عمل ران صبحگاه. خاقانی. صانع زرین عمل، مهتر عالی شرف در ید بیضا رسید دست عمل ران او. خاقانی
حاکم. متصدی عمل دیوانی. عملدار: چون ژاله و صبا و شباهنگ همچنین معزول روز باش و عمل ران صبحگاه. خاقانی. صانع زرین عمل، مهتر عالی شرف در ید بیضا رسید دست عمل ران او. خاقانی
ابری که مانند سیل آب میریزد. (ناظم الاطباء). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب: سگ دیوانه پاسبانم شد خوابم از چشم سیل ران برخاست. خاقانی. طوفان شود آشکار کز خون شمشیر تو سیل ران ببینم. خاقانی. در ماتم تو گشت مرا چشم سیل ران مانند دیدۀ گهر و چشمۀسنان. درویش واله هروی (از آنندراج)
ابری که مانند سیل آب میریزد. (ناظم الاطباء). آنچه مانند سیل آب ریزد. بسیارآب: سگ دیوانه پاسبانم شد خوابم از چشم سیل ران برخاست. خاقانی. طوفان شود آشکار کز خون شمشیر تو سیل ران ببینم. خاقانی. در ماتم تو گشت مرا چشم سیل ران مانند دیدۀ گهر و چشمۀسنان. درویش واله هروی (از آنندراج)
زعرور است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 248). این نامی است که به دیاربکر و اربل و جز آن از مردم مشرق (بین النهرین علیا) به زعرور دهند. (از مفردات ابن البیطار). رجوع به زعرور شود
زعرور است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 248). این نامی است که به دیاربکر و اربل و جز آن از مردم مشرق (بین النهرین علیا) به زعرور دهند. (از مفردات ابن البیطار). رجوع به زعرور شود
این واژه پارسی است ودرست آن: اژیران اژیر هوشمند و زیرک شعبه پنجم از شعب بیست و چهار گانه موسیقی که قدما آن را جزو حسینی می دانستند ولی حسین امروزه از قطعات نوا است شعبه ای از بوسلیک
این واژه پارسی است ودرست آن: اژیران اژیر هوشمند و زیرک شعبه پنجم از شعب بیست و چهار گانه موسیقی که قدما آن را جزو حسینی می دانستند ولی حسین امروزه از قطعات نوا است شعبه ای از بوسلیک